فرمانده و صف غذا(شهید برونسی)


یکبار تو یکی از پادگانها بعد از نماز ظهر راه افتادم طرف آسایشگاه ،بین راه چشمم افتاد به یک تویوتا،داشتند غذا میدادند.چند تا بسیجی هم توی صف ایستاده بودند.ما بین آنها،یکدفعه چشمم افتاد به او! یک آن خیال کردم اشتباه دیدم.دقیق تر نگاه کردم .با خودم گفتم شاید من اشتباه شنیدم که او فرمانده گردان شده.رفتم جلو،احوالش را که پرسیدم،گفتم:«شما چرا وایستادی تو صف غذا،آقای برونسی؟مگه فرمانده گردان...»بقیه حرفم را نتوانستم بگویم.خنده از لب هایش رفت.گفت:«مگه فرمانده گردان با بسیجی های دیگر فرق می کنه که بای غذا بدون صف بگیره؟»

نظرات 8 + ارسال نظر
habib جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 04:36 ب.ظ http://artooni.blogsky.com

سلام

شما به یک مسابقه دعوت شده اید

منتظر حضورتان هستیم

اله قلی قنبری فرد جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 05:28 ب.ظ http://ag-ghf.blogfa.com

سلام
سایت ژرباری داری ازاینکه سرزدم خوشحالم زیرا نه تنها ضررنکردم بلکه نجدیر خاطره شد ولذت بردم.
موفق باشید

ممنونیم.امیدواریم باز هم سر بزنید و استفاده کنید

او علیک السلام جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 05:45 ب.ظ http://mafaz114.blogfa.com/

سلام و سپاس از حضورت.
موفق و موید باشی.

خیلی ممنون

امیر جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 05:52 ب.ظ http://www.shahid-shenasi.com

خداوند به شما اجر دهد.

علی جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 05:52 ب.ظ http://olden.blogsky.com

سلام وبلاگ زیبایی دارید این رو راست میگم برای من مفید بود.
اگر مایل بودید من رو با موضوع مطالب علمی و تاریخی لینک کنید بعد در بخش نظرات وبلاگم حتما خبرم کنید تا من هم شما رو لینک کنم.
باتشکر.
http://olden.blogsky.com

ان شاءالله بیشتر بهره ببرید!

س جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 06:00 ب.ظ

فوق العاده بود.ممنون!

محمد جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 06:12 ب.ظ

خوب بود.

سعید جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 07:34 ب.ظ http://sayna.blogsky.com

سلام . انشاءالله با شهدا محشور و رفیق باشیم .
منتظر شما هستم . اگر بعضی از مطالب و تصاویر من به کار بیاید خوشحال خواهم شد

ان شاءالله اینگونه باشد و شهدا هوای ما را داشته باشند!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد