پدر و مادر شهید باقری


بعد از شهادت حسن،پدرش می گوید:«ما عصر یکشنبه 61/11/10 به پزشکی قانونی رفتیم.برادران رفتند و پیکر مطهر او را آوردند.باز کردیم و دیدیم.مادرش گریه نکرد،با او حرفی زد،خیلی حرف زد،گفت:« برای ما افتخار آوردی،گوارا باد بر تو این شهادت،خدا تو را لایق قرار داد که به این شهادت عظیم رسیدی.»من نیز بدن او را لمس کردم،اما ناراحتی احساس نکردم.اصلا در این چند روز که برادران می آیند منزل،تعجب می کنند از ما.تسلیت می گویند اما تسلیتی ندارد.ما باید به خودمان تسلیت بگوییم که مثمر به ثمر نیستیم.»

سفر الهی(شهادت شهید باقری)

در شهریور 1361 که متقارن با ایام حج بود،در پاسخ به پیشنهاد یکی از دوستانش برای سفر به حج گفت «هنوز کار جنگ تمام نشده و دشمن بعثی در خاک ماست.بروم به خدا چه بگویم؟وقتی می روم که حرفی برای گفتن داشته باشم!» از این رو ماندن در جبهه را به رفتن سفر حج ترجیح داد.سرانجام این شهید بزرگوار در 9 بهمن 1361 در فکه همراه با سردار شهید مجید بقایی در حالیکه سوار بر ماشین بودند،خمپاره ای به ماشین حامل آنان اصابت نموده،هر دو پس از لحظاتی به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند.

شهید باقری را بشناسیم!!!!

در روز 25 اسفند سال 1334 هجری شمسی در خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام ) در حوالی میدان خراسان تهران چشم به جهان گشود. والدینش به عشق و محبت اباعبدالله‌الحسین(علیه السّلام) و از باب تیمن و تبرک، نام «غلامحسین» را بر او نهادند و به دنبال آن در سن دوسالگی در سفر کربلا او راه همراه خود بردند.

پدرش که در تربیت وی، جدیت زیادی داشت از همان طفولیت او را با خود به مسجد و هیات و مراسم عزاداری سرور شهیدان می‌برد. این حضور معنوی باعث شد که او در آن ایام عضو فعال و موثر هیات نوباوگان محبان‌الحسین(علیه السّلام) گردد. غلامحسین دوره دبستان را در مدرسه مترجم‌الدوله و دوره متوسطه را در دبیرستان مروی تهران به پایان رساند.


برای مطالعه ی ادامه ی مطلب بر روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه مطلب ...