
بعد از حمله سراسری عراق در 31 شهریور 1359،همه نیروهایی که به مرخصی رفته بودند،به پادگان برگشتند.در صبح روز بعد همه منتظر دستور بودند.شهید نامجوی به عنوان فرمانده دانشگاه افسری پشت تریبون رفت و پس از ذکر نام خدا با چشمانی اشکبار گفت:«هل من ناصر ینصرنی؟»با این جمله ی او همه گریه کردند. سپس او ادامه داد:«عزیزان!عراق تا پشت دروازه های اهواز رسیده است. ما احتیاج به نیرو داریم تا با این تجاوز مقابله کنیم.»بلافاصله اولین گروه اعلام آمادگی کردند و شهید نامجوی اولین گروههای داوطلب را به اهواز و گروه های بعدی را نیز به جبهه آبادان و خرمشهر اعزام نمود.