عکس دخترش(شهید زین الدین)

نزدیک عملیات بود.تازه دختر دار شده بود.یک روز دیدم سر یه پاکت از جیبش زده بیرون گفتم:چیه؟گفت:عکس دخترمه.گفتم:بده ببینم. گفت:هنوز خودم ندیدمش!گفتم:چرا:گفت الان موقع عملیاته،می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده با شه بعدا.

از زبان یکی از همرزمان

نظرات 3 + ارسال نظر
امیر شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 04:09 ب.ظ http://www.shahid-shenasi.com

این است نهایت جانبازی و ایثارگری.ما کجا و اینان کجا!

شهید گمنام شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 04:45 ب.ظ http://mohyeden.blogfa.com/

سلام خداقوت
لینکتون کردم طبق فرمایشتون
اگه دوست داری منو با نام سایتی متنوع برای همه سنین
لینک کن
یا علی

آرزو سادات شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 04:47 ب.ظ http://www.fizic2ni.blogsky.com

سلام ممنون از حضورتون و دعوتتون . کاش کمی هم مهندسی جنگ کار میکردید آخه هیچکی ازش هیچی نمیگه با اینکه بچه های جهادسازندگی واقعا با اون امکانات ضعیفشون کولاک کرده بودن.
البته اگه منبعی میشناسید بگید خودم آستین بالا میزنم .
آخه درد اینجاس که جز چند تا عکس و پوستر هیچی دیگه نیست. من که ندیدم.
یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد