سه ماه تعطیلی(شهید همت)


سه ماه تعطیلات که می شد می گفت:«خوشم نمیاد برم تو کوچه با این بچه ها وقت صرف کنم.می خوام برم شاگردی.»می گفتیم آخه زشته برای ما،تو بری شاگردی؛اما اون گوش نمی کرد و می رفت شاگرد یک میوه فروش می شد.اینقدر این بچه زحمت می کشید تو کارش که وقتی خونه میامد دیگه نفس نداشت.می گفتم:«ننه،کی میگه تو با خودت اینطور بکنی؟»می گفت:«باشه،زحمت کشی یک نوع عبادت است،اینطوری نیست،حضرت علی چقدر زحمت می کشید،نخلستان ها را آب می داد،مگه ما به دنیا اومدیم که بخوریم و بخوابیم؟»

نظرات 4 + ارسال نظر
رضا دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 04:24 ب.ظ

انشاءالله خدا کمکتان کنید که این سایت را هر روز بزرگ و بزرگتر کنید.

انشاءالله

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 اسفند 1389 ساعت 06:59 ب.ظ

سلام . . میگم این وبلاگ هم طرز فکرش مثل تو هست . . سری بزن !

محمدعلی سه‌شنبه 17 اسفند 1389 ساعت 07:00 ب.ظ http://bia2me.blogsky.com

میگم این وبلاگ هم طرز فکرش مثل تو هست . . سرس بزن یادت نره !

مملکت به جوانان انقلابی و پیرو ولایت مثل شما نیاز دارد.با آرزوی موفقیت.(به منم سری بزن)با تبادل لینک موافقی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد