شهید بروجردی و نماز

در عرض 10 سال زندگی مشترک طوری بود که هیچ وقت نمازش ترک یا دیر وقت نمی شد. درطول  مسافرتهایی که با محمد داشتم هرگاه در راه،صدای اذان می آمد،هر کجا بود ماشین را پارک می کرد و نمازش را به جا می آورد. بارها به ایشان گفتم حالاکه مقصد نزدیک است نمازتان را شکسته نخوانید،بگذارید وقتی به منزل رسیدیم نمازتان را کامل بخوانید.در جواب می گفت:«حالا که موقع اذان است نماز می خوانم، شاید به منزل نرسیدم. اگر رسیدم دوباره کامل می خوانم» و در تمام این مدت هیچگاه یاد ندارم که محمد بدون وضو باشد.و هم چنین غیر ممکن بود نماز شبش ترک شود.

خاطره ای از زبان همسر شهید بروجردی

اجازه گرفتن از امام

سرورمان حضرت امام خامنه ای از زبان خودشان می گویند که اینگونه به جبهه رفتند:

با دغدغه ای کامل خدمت امام رفتم.امام همیشه به می گفتند که خودتان را حفظ کنید و از خودتان مراقبت نمایید.من به امام گفتم:«خواهش می کنم اجازه بدهید من به اهواز یا دزفول بروم،شاید بتونم کاری بکنم.»امام بلافاصله گفتند که شما بروید.من بقدری خوشحال شدم که گویی بال درآوردم.شهید چمران هم آنجا نشسته بودند.گفت:«پس به من هم اجازه بدهید تا به جبهه بروم.ایشان گفتند:«شما هم بروید.»عصر همانروز به همراه شهید چمران با هواپیما به اهواز رفتیم.

اوج بخشندگی(شهید کاظمی)

قبل از انقلاب چند ماهی را در زندان ساواک زیر شدیدترین شکنجه ها به سر برد.جوری با چکمه به دهان او کوبیده بودند که تا یک ماه خونریزی بینی داشت.بعد از پیروزی انقلاب هنگامیکه مسئولین قضائی  نجف آباد از  او  می خواهند که  شکنجه گرانش را معرفی کند،زیر بار نرفته و می گوید: انقلاب آنها را تنبیه کرده است.جالب اینکه یکی از همین افراد چند سال قبل برای انتقال فرزندش از دانشگاه آزاد یک شهر به شهر دیگر از احمد کاظمی طلب کمک کرده بود . او به دانشگاه توصیه کرده بود مشکل ایشان را حل کنند.