مشق حرام ننوشت(خاطره ای از شهید بابایی)

بعد از ظهر یکی از روزهای پاییزی، که تازه چند ماهی از شروع اولین سال تحصیلی ابتدایی عباس(شهید بابایی)می گذشت، او را به محل کارم در بهداری شهرستان قزوین برده بودم. در اتاق کارم به عباس گفتم: پسرم پشت این میز بنشین و مشق هایت را بنویس.
سپس جهت تحویل دارو به انبار رفتم و پس از دریافت و بسته بندی، آنها را برای جدا کردن و نوشتن شماره به اتاق کارم آوردم. روی میز به دنبال مداد می گشتم. دیدم عباس با مداد من مشغول نوشتن مشق است. پرسیدم:
عباس! مداد خودت کجاست؟
گفت: در خانه جا گذاشتم.
به او گفتم: پسرم! این مداد از اموال اداری است و با آن باید فقط کارهای مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشق هایت را با آن بنویسی ، ممکن است در آخر سال رفوزه شوی.
او چیزی نگفت. چند دقیقه بعد دیدم بی درنگ مشق خود را خط زد و مداد را به من برگرداند. (راوی: مرحوم حاج اسماعیل بابایی، پدرشهید)

آخر اطلاعات(خاطره ای از شهید باقری)

حسن(شهید باقری)آخر اطلاعات بود.او فرماندهان عراقی را طوری شناسایی کرده بود که روی تک تک آنها شناخت داشت.او این اطلاعات را جمع آوری کرده بود.شنود،جمع آوری آشکار،پنهان،عوامل نیرو های شناسایی،عکس های هوایی،بازدید از اسرا و پناهندگان و مخصوصا شناسایی.مجموع اینها را میگذاشت کنار هم،تبدیل می کرد به اطلاعات.یکی از کارهای خوب او تحلیل روی اخبار بود!خیلی وقتها آن اوایل خبر می آوردند که مثلا دشمن شنودش این طوری شده،آن طوری شده،حسن می گفت:جنگ روانی است!چرا؟چون از دشمن مطلع بود.مثلا می گفتند فلان تیپ رزهی حرکت کرده به سمت فلان منطقه،حسن می گفت:این طوری نیست،آن تیپ در گیر است.بخواهد بیابد سه روز طول می کشد تا به اینجا برسد.

زندگی نامه شهید عباس بابایی

نام پدر : اسماعیل
تولد : 14 آذر 1329
محل تولد : قزوین
راه یابی به دانشکده خلبانی نیروی هوایی : 1348
اعزام به آمریکا جهت تکمیل دوره خلبانی : 1349
بازگشت به ایران : 1351
ازدواج با صدیقه (ملیحه ) حکمت: 4 شهریور 1354
فرماندهی پایگاه هشتم هوایی اصفهان (ارتقاء از درجه سروانی به درجه سرهنگ دومی) : 7/5/1360
معاون عملیات نیروی هوایی تهران (ترفیع به درجه سرهنگ تمامی) : 9/9/1362
افتخار به درجه سرتیپی : 8/2/1366
تاریخ شهادت : 15 مرداد 1366
محل دفن : گلزار شهدای قزوین
طول مدت حیات : 37 سال
نحوه شهادت : اصابت گلوله به پیکرش در حین انجام عملیات برون مرزیشهید عباس بابایی، بزرگ مردی که در مکتب شهادت پرورش یافت ؛ مجاهدی که زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت. مرد وارسته ای که سراسر وجودش عشق و از خودگذشتگی و کرامت بود، رزمنده ای که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با نفس اماره ی خویش. از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی حق تعالی گام برندارد. به راستی او گمنام، اما آشنای همه بود. از آن روستاییِ ساده دل، تا آن خلبان دلیر و بی باک.

ادامه مطلب ...