زندگی نامه ی شهید شیرودی به کوتاهی چند خط

 شهید شیرودی بزرگوار در دی ماه 1334 در روستای بالا شیرود حومه نتکابن استان مازندران قدم به هستی نهاد.

درسال 1348 موفق به کسب مدرک دیپلم شد.و دوسال بعد یعنی در سال 1350 سال آعاز مبارزه سیاسی او علیه رژیم شاه در تهران است.

و در سال 1351 در ارتش استخدام شد و شروع به آموزش دوره ی مقدماتی خلبانی در آنجا کرد

ایشان در سال 1357 بود که ازدواج کرد و سال شروع زندگی مشترکشان با همسرش بود.

شهید شیرودی پاییز 1357 در کرمانشاه ادامه ی مبارزات خود را در کرمانشاه آغاز کرد و رهبری اعتصابات مردم کرمانشاه را بر عهده گرفت.

و در فروردین 59 شروع به انجام ماموریت هایی برای رهایی پادگان بانه که در محاصره ارتشیان وابسته به مدنی و گروهک ها بود کرد.

و ایشان از 4 تا 16 مهر 59 در تمامی عملیات های هوانیروز اهواز که مسئولیت فرماندهیه خلبانان هوانیروز را داشتند شرکت کردند و آخرین عملیات ایشان با نام بازی دراز بود .

ایشان در 8 اردیبهشت 60 شربت شهادت را نوشیدند و به سمت ملکوت پرکشیدند.

ترسیدم تیر هام تموم بشه(خاطره ای از یک رزمنده)


سال 66 در عملیات بیت المقدس دو شرکت کردم.یکی از برادران را بعد از حمله دیدم و با او راجع به چگونگی کار صحبت کردیم گفت می دانی من  اصلا شب عملیات شلیک نکردم.با تعجب پرسیدم چطور؟گفت خوب اگر تیر اندازی می کردم فشنگهایم  تمام می شد.ترسیدم دیگر تنوانم فشنگ پیدا کنم و اسیر دشمن بشوم. فشنگها را گذاشتم تا هر وقت خیلی لازم بود استفاده کنم! در ثانی دیدم بچه های دیگر تیر اندازی می کنند گفتم بس است دیگر.خنده ام گرفته بود.گفتم لا اقل برای اینکه قسمت راست باشه این تفنگ منو بگیر و با اون تیر اندازی کن.البته بازم قبول نکرد.

فراز هایی از وصیت نامه ی شهید برونسی

من با چشم باز این راه را پیموده ام و ثابت قدم مانده ام امیدواروم این قدمهایی که در راه خدا برداشته ام خداوند آن ها را قبول درگاه خودش قرار بدهد و ما را از آتش جهنم نجات بدهد.

فرزندانم خوب به قرآن گوش دهید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگی اتان قرار بدهید.باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان(عج)باشید.

همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.

ای مردم نادان ای مردمی که شهادت برای شما جا نیفتاده است در اجتماع پیشرو باید درباره ی شهیدان کلمه ی اموات از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید:

((بل احیا عند ربهم یرزقون)).

فرماندهی برای من لطف نیست گفتند این یک تکلیف شرعی است باید قبول بکنید و من بر اساس ((اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم)) قبول کردم.مسلما  در این راه امر به معروف و نهی از منکر از مردم نادان زیان خواهید دید تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید.