نماز شب نخوانید!!!

جدی جدی مانع نماز شب و شب زنده داری بچه ها می شد. تا جایی که می توانست سعی می کرد نگذارد کسی نماز شب بخواند. گاهی آفتابه آبهایی که آنها از سر شب پر می کردند و پشت سنگرمخفی میکر دند خالی می کرد؛

اگر قبل از اذان صبح بیدار می شد پتو را از روی بچه ها که در حال نماز بودند می کشید. اگر به نگهبان سپرده بودند که صدایشان کند و می خواست به قولش وفا کند، نمی گذاشت و خلاصه هر کاری از دستش می آمد کوتاهی نمی کرد.

با این وصف یک وقت بلند می شد می دید ای دل غافل! حسینیه پر است از نماز شب خوانها. آن وقت بود که خیلی محکم می ایستاد و داد و بیداد می کرد: ای بدبخت ها! چقدر بگویم نماز شب نخوانید. اسلام والله به شما احتیاج دارد. فردا اگر شهید بشوید کی می خواهد اسلحه هایتان را از روی زمین بردارد؟ چرا بیخودی خودتان را به کشتن می دهید؟ بچه ها هم بی اختیار لبخندی بر لبانشان می نشست و صفای محفل می شد.

عملیات کربلای چهار

برای مطالعه ی بررسی عملیات کربلای 4 به ادامه مطلب مراحعه کنید.

ادامه مطلب ...

بسیجی کم نمی آره!!!!


یک روز یکی از رزمنده ها دیر رسید به صبحگاه.معمولا وقتی کسی به مراسم صبحگاه دیر می رسید باید برای تنبیه کلاغ پر،پامرغی و یا تنبیه های دیگه می رفت.اون روز وقتی اون رزمنده دیر رسید فرمانده به رزمنده گفت:باید تو دو دقیقه 150 صلوات بفرستید.خوب راستش نمی شه دیگه؟اما بسیجی کم نمیاره!!!رو به گردان می کنه  و می گه:کل گردان صلوات! کل گردان که 400 نفر بودند صلوات می فرستند. بعد بسیجی رزمنده به فرمانده میگه 150 تا برای امروز بقیش هم برای فردا!!!!