-
عملیات کربلای چهار
چهارشنبه 17 فروردین 1390 18:11
برای مطالعه ی بررسی عملیات کربلای 4 به ادامه مطلب مراحعه کنید. شناسنامه ی عملیات: رمزعملیات: محمد رسوالله(ص). هدف عملیات: تصرف شهر ابولخیب در جنوب اروند. منطقه عملیات : غرب اروند_جنوبخرمشهر. تاریخ عملیات: 1365/10/3 به مدت 2 روز. سازمان عمل کننده: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. نتایج: در نظر بود با عملیات کربلای 4...
-
صبحگاه دوکوهه
سهشنبه 16 فروردین 1390 18:50
اللهم اجعل صباحنا صباح الابرار ولا تجعل صباحنا صباح الاشرار.... یاد دوکوهه و میدون صبحگاهش بخیر.دعای صبحگاه دوکوهه و لحن خواننده آن،یاد هر رزمنده ای هست.شهید گلستانی با خلاقیتیش از بین کتب ادعیه دعایی را درست کرد که در میدون صبحگاه دوکوهه با اون لحن زیبا می خواند. دعایی که معنویتی در دل ایجاد می کند که هیچ سلاح و...
-
بسیجی کم نمی آره!!!!
سهشنبه 16 فروردین 1390 18:11
یک روز یکی از رزمنده ها دیر رسید به صبحگاه.معمولا وقتی کسی به مراسم صبحگاه دیر می رسید باید برای تنبیه کلاغ پر،پامرغی و یا تنبیه های دیگه می رفت.اون روز وقتی اون رزمنده دیر رسید فرمانده به رزمنده گفت:باید تو دو دقیقه 150 صلوات بفرستید.خوب راستش نمی شه دیگه؟اما بسیجی کم نمیاره!!!رو به گردان می کنه و می گه:کل گردان...
-
هل من ناصر ینصرنی(شهید سید موسی نامجوی)
سهشنبه 16 فروردین 1390 17:47
بعد از حمله سراسری عراق در 31 شهریور 1359،همه نیروهایی که به مرخصی رفته بودند،به پادگان برگشتند.در صبح روز بعد همه منتظر دستور بودند.شهید نامجوی به عنوان فرمانده دانشگاه افسری پشت تریبون رفت و پس از ذکر نام خدا با چشمانی اشکبار گفت:«هل من ناصر ینصرنی؟»با این جمله ی او همه گریه کردند. سپس او ادامه داد:«عزیزان!عراق تا...
-
صدای جیرجیرک
سهشنبه 16 فروردین 1390 11:34
توضیح: پاورقی ها را در سر جای خود بخوانید که دچار سردرگمی نشوید! ...شبانه برای دیدن یکی از فرماندهان رفتم جایی.دیدم دو نفر دارند می آیند سمت ما.اولش با خودم گفتم برم و بترسونمشون ولی جلوتر که رفتم دیدم از بچه های اطلاعات عملیات هستند و همین باعث شد تا برم و یواشکی به حرفاشون گوش بدم.دیدم یکیشون عباس گنجی از نیروهای...
-
حکایت زمستان قسمت...
سهشنبه 16 فروردین 1390 10:49
سلام دوستان عزیز.ما از سفر برگشتیم.قبل ار ادامه کار در سایت باید یه توضیحی راجع به بخش رمان های دفاع مقدس سایت و کتاب" حکایت زمستان" بدهم. همانطوری که می دانید ما فصل های این کتاب را هر سه روز یکبار در سایت قرار می دادیم اما یه نکته ای در اول کتاب حکایت زمستان بوده که ما به آن دقت نکردیم و آن این نوشته بود:«...
-
شهید آوینی
دوشنبه 8 فروردین 1390 16:07
درآخرین پنجشنبه شهریور 1326،سر ظهر،دم اذان توی خانه پدربزرگش در شهرری بدنیا آمد...سال 1344 معماری دانشکده هنرهای زیبای تهران قبول شد و تا فوق لیسانس را در همان دانشکده خواند.در سال 1354 با خانم مریم امینی عقد و سه سال بعد ازدواج کرد.در سال 1358 رفت جهاد سازندگی.بعد هم با دوستانش گروه تلوزیونی جهاد را راه...
-
بسیج(شهید احمد متوسلیان)
یکشنبه 7 فروردین 1390 13:34
«این بسیج است که در حقیقت تعیین کننده ی خط مشی جنگ و رقم زننده ی تاریخ جنگ است.همین بسیجی ها بودند که اسیر می گرفتند وصدامیانی را که تسلیم می شدند را به درک واصل می کردند و اینها بودند که به پیش می رفتند و شهید و مجروح می شدند.» سخنرانی حاج احمد متوسلیان دی ماه 1360
-
نامه ی شهید متوسلیان به شهید بروجردی
شنبه 6 فروردین 1390 12:19
«برادر بروجردی،سلام علیکم.می دانم که مشغله ات زیاد است و وقت کم اما دیگر دلم دارد می ترکد.. بارها در پاکسازی مواضع ضد انقلاب از داخل مقر آنها پوستر جناب فرمانده ی کل قوا، رئیس جمهور محترم(بنی صدر) را پیدا کرده ایم....حرف هم بزنی پای ولایت را وسط می کشد و می گوید تضعیف فرمانده ی کل قوا،تضعیف امام است.من صریحا می گویم:...
-
عملیات بدر
پنجشنبه 4 فروردین 1390 13:55
برای مطالعه ی بررسی عملیات بدر به ادامه مطلب بروید شناسنامه عملیات بدر: رمز عملیات: یا فاطمه الزهرا(س). هدف عملیات: کنترل جاده ی العماره_بصره و تصرف تمامی هور الهویزه. منطقه ی عملیات : شرق رودخانه دجله. تاریخ شروع:ساعیت 23/00 روز 1363/12/20 . سازمان عمل کننده: ارتش جمهری اسلامی و سپاه پاسداران. نتایج: آزاد سازی بخشی...
-
عشق شهادت(شهید خرازی)
چهارشنبه 3 فروردین 1390 21:29
پس از عملیات والفجر 4،موقعی که به منطقه ی عملیاتی رفتیم، حاج حسین را دیدم. او کمی برای ما صحبت کرد و به طرز عاشقانه ای گفت:«ماه محرم است،خوشا به حال آنان که در این ماه به شهادت می رسند و ای کاش ماهم در این ماه به افتخار شهادت نایل شویم.»سخنان حاج حسین آنچنان در دلم نشست که احساس کردم بقیه هم مانند من،حتی در عشق به...
-
ابتکار(شهید هاشمی)
سهشنبه 2 فروردین 1390 09:09
شهید هاشمی دستور داد 20 بشکه 220 لیتری تهیه کردند.او شبانه آنهارا به فاصله چند متر از هم گذاشت و گفت با میله های آهنی محکم روی آن بکوبیم و سر و صدا راه بیندازیم. در آن ظلمات شب، صدای مهیبی از این بشکه ها بلند می شد و چنان وحشتی به دل دشمن می انداخت که آنها شروع می کردند به ریختن آتش.آنها یک انبار مهمات را روی منطقه...
-
نوروز در جبهه ها
دوشنبه 1 فروردین 1390 12:27
نوروز و ایام عید که میشد، در شرایط عادی جبهه و جنگ تا پنج روز از صبحگاه خبری نبود، عیدی بچهها سکههای یک تا 50 ریالی و اسکناسهای 100 تا 1000 ریالی متبرک به دست حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بود؛ همچنین پولهایی که یادگاری نوشته شده بود از سوی خود بچهها یا فرماندهان بود. غذاهای این ایام بهترین غذاها و پذیرایی با...
-
سرتیپ عراقی(شهید حمید باکری)
یکشنبه 29 اسفند 1389 12:24
وقتی در عملیات خیبر،در اولین ساعات حدود 900 نفر به اسارت درآمدند،حمید به سرتیپ عراقی که فرماندهی نیروهایش را عهده دار بود،گفت:«مواظب خودتان باشید،اگر قصد فرار یا کار دیگری را در سر داشته باشید،همه تان را به رگبار می بندیم.»سرتیپ عراقی پرسید:«شما چطور به اینجا آمده اید؟»حمید به طور جدی و از روی مزاح گفت:«ما اردن را دور...
-
خوابیدن روی برزنت(شهید خرازی)
یکشنبه 29 اسفند 1389 11:34
آن شب به سنگر ما آمده بود تا شب را در سنگر بگذراند ولی ما اورا نمی شناختیم هنگام خواب گفتیم:«پتو نداریم!»او گفت:«ایرادی ندارد.» یک برزنت زیر خود انداختو خوابید.صبح وقت نماز فرمانده گردانمان آمد و گفت:«برادر خرازی شما جلو بایستید.» و ما آنوقت تاره او راشناختیم.
-
بچه اول و تبرک(شهید هاشمی)
شنبه 28 اسفند 1389 13:01
وقتی پسر اولمون می خواست به دنیا بیاید دکتر ها به سید مجتبی گفته بودند یا بچه از دست میره یا مادر بچه. سید گفت: کمی به من وقت بدین، برم جایی و برگردم. او رفت و برگشت. هنگام برگشتن،در اتاق را با چکمه هایش باز کرد. وقتی داخل اتاق شد، دیدم دستهایش را به پهلو جمع کرده و بالا گرفته، نمی خواست دستهایش به جایی بخورد. آمد و...
-
آخرین نگاه(شهید بابایی)
جمعه 27 اسفند 1389 17:03
اتوبوس ها در مسجد منتظرمان بودند. هم سفرهایمان همه دوست و همکاران عباس و خانم هایشان بودند. توی حیاط مسجد از شلوغی مرا کناری کشید. می دانست خیلی هلو دوست دارم . زود رفته بود هلو گرفته بود. انگار دوره نامزدیمان باشد، رفتیم یک گوشه و هلو خوردیم . بچه ها هم که می آمدند می گفت بروید پیش مامانی یا بابا جون . می خواهم با...
-
عملیات خیبر
جمعه 27 اسفند 1389 09:51
برای مطالعه ی بررسی عملیات خیبر به ادامه ی مطلب مراجعه کنید. اولین عملیات آبی خاکی ایران جزایر مجنون، از دو قسمت شمالی و جنوبی تشکیل شده که مجموعاً 200 کیلومترمربع وسعت دارد. فاصلة آن از شهرک القرنة عراق پانزده کیلومتر است و بزرگراه بصره ـ العماره، یکی از گلوگاههای عراق، از غرب آن میگذرد. شهر هویزه، در شمال شرقی واقع...
-
چشمان ترکش خورده
پنجشنبه 26 اسفند 1389 12:17
...خمپاره ای داخل سنگر خورد همه به جز یک نفر شهید شدند.او هم هنگام انفجار به طور ناخودآگاه دستش را بالای سرش گرفته بود.وقتی از سنگر کشیدنش بیرون بدنش خیلی شدید آسیب دیده بود... در بیمارستان بعد از عملی که روی بدنش انجام شد حدود هزار ترکش از بدنش درآوردند.متاسفانه در اثر آن انفجار به هر دو چشمانش ترکش اصابت کرده...
-
شهید بروجردی و نماز
پنجشنبه 26 اسفند 1389 11:45
در عرض 10 سال زندگی مشترک طوری بود که هیچ وقت نمازش ترک یا دیر وقت نمی شد. درطول مسافرتهایی که با محمد داشتم هرگاه در راه،صدای اذان می آمد،هر کجا بود ماشین را پارک می کرد و نمازش را به جا می آورد. بارها به ایشان گفتم حالاکه مقصد نزدیک است نمازتان را شکسته نخوانید،بگذارید وقتی به منزل رسیدیم نمازتان را کامل بخوانید.در...
-
اجازه گرفتن از امام
پنجشنبه 26 اسفند 1389 11:17
سرورمان حضرت امام خامنه ای از زبان خودشان می گویند که اینگونه به جبهه رفتند: با دغدغه ای کامل خدمت امام رفتم.امام همیشه به می گفتند که خودتان را حفظ کنید و از خودتان مراقبت نمایید.من به امام گفتم:«خواهش می کنم اجازه بدهید من به اهواز یا دزفول بروم،شاید بتونم کاری بکنم.»امام بلافاصله گفتند که شما بروید.من بقدری خوشحال...
-
اوج بخشندگی(شهید کاظمی)
چهارشنبه 25 اسفند 1389 16:05
قبل از انقلاب چند ماهی را در زندان ساواک زیر شدیدترین شکنجه ها به سر برد.جوری با چکمه به دهان او کوبیده بودند که تا یک ماه خونریزی بینی داشت.بعد از پیروزی انقلاب هنگامیکه مسئولین قضائی نجف آباد از او می خواهند که شکنجه گرانش را معرفی کند،زیر بار نرفته و می گوید: انقلاب آنها را تنبیه کرده است.جالب اینکه یکی از همین...
-
خشم شب به یادماندنی
سهشنبه 24 اسفند 1389 14:19
با سر و صدای محمود از خواب پریدم.محمود در حالی که می خندید رو به عباس کرد و گفت:عباس پاشو که دخلت دراومده!فک و فامیلات آمدهاند دیدنت!عباس چشمانش را مالید و گفت:لرستان کجا، این جا کجا؟ محمود گفت: خودت بیا ببین. چه خوش تیپ هم هستند. واست کادو هم آورده اند. همگی از چادر زدیم بیرون. سه پیرمرد لر با شلوار پاچه گشاد و چاروق...
-
گناهان یک شهید شانزده ساله
سهشنبه 24 اسفند 1389 10:33
راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده، می نویسد: در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید شانزده ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود. گناهان یک روز او عبارت بودند از: • سجده نماز ظهر طولانی نبود. • زیاد خندیدم. • هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد. راوی در سطر آخر افزوده بود که: دارم فکر می...
-
اثر لقمه ی حلال(شهید بهزاد عبدالکریمی)
دوشنبه 23 اسفند 1389 21:51
بهزاد با چند نفر دیگر بسیجی وارد پادگان شد.فرمانده ازشون پرسید:اسمتون چیه؟ دونه دونه گفتن. به بهزاد رسید محکم گفت:بهزاد عبدالکریمی.گفت: چند سالته؟ گفت:14 سالمه. فرمانده یه نگاهی به اونا کرد و گفت: شما واسه اینجا کوچیکین باید برگردین.بهزاد گفت :برای چی؟ما اومدیم اینجا که بمونیم و بجنگیم.فرمانده ازش پرسید: بچه کجایی...
-
نبوغ فرماندهی(شهید متوسلیان)
یکشنبه 22 اسفند 1389 15:13
در ارتش خدمت کرده بود.قبل از انقلاب هم در زندان فلک الافلاک زندانی بوده است.از فکر نظامی بسیار خوبی برخوردار بود.مهندس مکانیک دانشگاه علم و صنعت،طراح و از بچه های با فکر و با استعداد و عاشق امام(ره)بود.وقتی اولین بار دنبال بچه های تهران در سال 58 رفت بانه،به عنوان یک نیروی عادی از گردان دو سپاه خدمت می کرد.بعد مشخص شد...
-
شوخی شهید همت با شهید باکری
یکشنبه 22 اسفند 1389 15:13
دوران دفاع مقدس پر از لحظات سخت و دشوار بود ولی با وجود تمام سختی ها شرینی های زیادی هم کام جهادگران ما را شیرین می کرد از آن جمله می توان به شوخی ها و لبخندهای خالی از ریای رزمندگان اشاره کرد . و اکنون گذری می کنیم بر خاطرات شاد آن روزگاران . باشد که ما هم به زیبایی آن لحظات لحظه ای روح خود را صفا دهیم . در سالهای...
-
خواهر اوشین در عملیات مرصاد
یکشنبه 22 اسفند 1389 15:13
آخرین روزهای عملیات مرصاد سپری شده بودند. نفس منافقین کوردل داشت قطع میشد. بچههای گردان روحالله داشتند آماده میشدند بروند کمک بچههای گردان امام سجاد(ع). تازه از مانور عملیاتی برگشته بودیم و خسته و کوفته و دلخور از اینکه نتوانستیم برویم غرب، توی چادرهای پادگان اندیمشک لمیده بودیم. اخبار ساعت هشت شب را از بلندگوی...
-
عملیات بازی دراز
شنبه 21 اسفند 1389 22:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA چرا منطقه بازی دراز ؟ بازی دراز با قله های بلند و شیب های تند و بریدگی های ممتد از اهمیت ویژه ای در منطقه مرزی استان کرمانشاه برخوردار است .این ارتفاعات به مثابه عرضه بزرگی درون مثلث قصرشیرین _ گیلان غرب_ سرپل ذهاب واقع شده است و برمنطقه تسلط کامل دارد دشمن در روزهای آغازین...
-
کمک به محرومین(شهید هاشمی)
شنبه 21 اسفند 1389 19:37
هر کاری می کردم مرا با خودش ببرد،نمی برد.یکبار او را با ماشین تعقیب کردم.از شهر زد بیرون،خیلی دور شدیم.به محلی رسیدیم که چهره درهمی داشت و خانه هایش از حلبی ساخته شده بود.شهید هاشمی توقف کرد،پیاده شد و دستمالی به صورتش بست.او مقداری گوشت و مرغ و برنج و...را از ماشین بیرون آورد.دیدم دست تنهاست،دلم طاقت نیاورد،رفتم...