دست خدا و سر عباس


عباس نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند. در بعضی وقتها که فراغت بیشتری داشت آیه «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» را هفت بار با چشمانی اشکبار تکرار می کرد.
به یاد دارم از سن هشت سالگی روزه اش را به طور کامل می گرفت. او به قدری نسبت به ماه رمضان مقیّد و حساس بود که مسافرتها و مأموریتهایش را به گونه ای تنظیم می کرد تا کوچکترین لطمه ای به روزه اش وارد نشود. او همیشه نمازش را در اول وقت می خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می کرد.
فراموش نمی کنم، آخرین بار که به خانه ما آمد، سخنانش دلنشین تر از روزهای قبل بود. از گفته های او در آن روز یکی این بود که: وقتی اذان صبح می شود، پس از اینکه وضو گرفتی، به طرف قبله بایست و بگو ای خدا! این دستت را بروی سر من بگذار و تا صبح فردا برندار.
به شوخی دلیل این کار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت: اگر دست خدا روی سرمان باشد، شیطان هرگز نمی تواند ما را فریب دهد.

از آن روز تا به حال این گفته عباس بی اختیار در گوش من تکرار می شود.

(راوی: اقدس بابایی)

فرمانده و صف غذا(شهید برونسی)


یکبار تو یکی از پادگانها بعد از نماز ظهر راه افتادم طرف آسایشگاه ،بین راه چشمم افتاد به یک تویوتا،داشتند غذا میدادند.چند تا بسیجی هم توی صف ایستاده بودند.ما بین آنها،یکدفعه چشمم افتاد به او! یک آن خیال کردم اشتباه دیدم.دقیق تر نگاه کردم .با خودم گفتم شاید من اشتباه شنیدم که او فرمانده گردان شده.رفتم جلو،احوالش را که پرسیدم،گفتم:«شما چرا وایستادی تو صف غذا،آقای برونسی؟مگه فرمانده گردان...»بقیه حرفم را نتوانستم بگویم.خنده از لب هایش رفت.گفت:«مگه فرمانده گردان با بسیجی های دیگر فرق می کنه که بای غذا بدون صف بگیره؟»

تانک و یا صاحب الزمان(خاطره ای از شهید زین الدین)

دشمن برای تصرف به محمدیه با 50 تانک تک کرد.ما فقط 3 تا آرپی چی داشتیم.این آرپی چی را دادیم به یکی از بچه ها و گفتیم برو یک موشک بزن و بیا.آن برادر گفت با این آرپی چی سوراخ تانک سوراخ نمی شود.یکی از برادران گفت:اینکه چیزی نیست.برو بگو یا صاحب الزمان و بزن.آن برادر رفت و موشک را روی آن و به شوخی به بچه ها گفت کجای تانک رو بزنم؟یکی می گفت بزن به بدنه اش، یکی می گفت به مخزنش و ...آن برادر یا صاحب الزمان را بلند فریاد کرد و موشک را زد.چند لحظه بعد همه با کمال با تعجب دیدند که موشک دقیقاً برجک تانک را به آتش کشیده است،با وجودیکه اگر یک موشک انداز سالم به دقت نشانه می رفت بعید بود بتواند آنطور بزنند.   

نقل خاطره از شهید مهدی زین الدین